بالای قبر نشسته‌ و کوله ام را سمتی پرتاب کرده ام، دارم سعی می‌کنم با شاخه ی شکسته ی درختی گل های کفشم را پاک کنم، نگاهی به دور و اطرافم می‌اندازم ، خلوت است اما نمی‌شود گفت پرنده پر نمیزند ،چندتا پرنده درست همان حوالی پرواز می‌کنند ، شروع می‌کنم به فاتحه خواندن، تند و بی‌فکر ، که زودتر برسم به حرفهای خودم، برای شروع سلام می‌کنم؛

"سلام شهید چمران، میدونم لابد هیچوقت کسی شما رو اینجوری خطاب نکرده ، کی آخه به آدم زنده که داره میره سر کلاس میگه سلام شهید؟ اصلا شده تو راه آزمایشگاه ، تو خیابون یا دانشگاه یا هرجای دیگه که یه روزی شما تو اتمسفرش نفس می‌کشیدید یکی صداتون کنه شهید؟ پس من اولین آدمی ام که دارم این شکلی خطابتون میکنم، به جای دکتر و آقا و جناب و پروفسور و . ؛ میدونم که خوبید پس نمیپرسم خوبید یا نه، مگه میشه آدم عند ربهم یرزقون باشه و خوب نباشه؟ ماییم که خوب نیستیم، ما هم یرزقونیم اما با فاصله ی یک آسمون با پروردگارمون. این فاصله از کجا اومد؟ معلومه از خودمون، هی عقب عقب رفتیم تا پرت شدیم رو زمین، رحم کرد بهمون که یرزقونیم، همه‌ش از رحم اونه وگرنه از لیاقت ما خبری نیست، اومدم به جای حال احوال بپرسم چطور پرواز کردید اینهمه فاصله رو؟ ما تا میایم دو قدم بپریم هزار گیر و گرفتاری یادمون میوفته. چطور کندید از اونهمه کلمه که میشد خطابتون کرد؟ دکتر ، پروفسور ، آقا ، رییس ، مدیر و ترجیح دادین یه دختری درست سی و هشت سال بعد شهادتتون بیاد و خطابتون کنه شهید. میدونم خیلیا میخوان شبیهتون بشن، برن همون دانشگاهی که شما رفتید ، همون کشوری که شما درس خوندید و قدری زندگی کردید، فقط تا همینجاش، همه میخوان تا همینجاش شبیهتون بشن. اما بعدش چی؟ گرفتاری ِمن بعدشه، چمران به انتخاب ِبعدش چمران شد. چطور میشه شکل شما دل کندنو یاد گرفت؟ دل بستنو که خودمون بلدیم. کاش بیاید به خوابم جواب حرفامو بدین، حداقل جواب سلاممو که هردو میدونیم واجبه.

+سلام شهید چمران ِدلم. کاش بتونم بیام و همه ی این حرفا رو بگم، جای اینکه بنویسم.


تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شب یاس مطلب | Yas matlab وبلاگ سایت تبلیغات قالیشویی رویای عشق كلهرسلام سایت اختصاصی تعبیر خواب اخبار به روز جهان ورزش را با ما دنبال کنید